میلاد

زارع

زاده

۷ مهر ماه ۱۳۷۵

درگذشت

۲۹ شهریور ماه ۱۴۰۱

من #میلاد_زارع هستم. من کشته شدم، در تاریخ ۲۹ شهریور ماه ۱۴۰۱. بیست و شش سالم بود، متولد ۷ مهر ماه ۱۳۷۵. اهل و ساکن روستای «حمزه کلا شش پل» از توابع بابل در استان مازندران بودم. دو تا برادر داشتم به نام فرهاد و رضا و فرزند آخر خانواده بودم. دیپلمه، شغلم آزاد بود و با فرهاد برادر بزرگم که مکانیک بود یه مغازه باطری سازی تو بابل داشتیم.هر وقت شب و نصف شب کسی مشکلی داشت با روی باز و بدون منت براش انجام میدادم. عاشق فوتبال بودم و طرفدار دو آتشه تیم استقلال. با شروع اعتراضات سراسری بعد از کشته شدن مهسا ژینا امینی مردم غیور مازندران و شهر من بابل هم به اعتراضات پیوستن. اوایل خیزش مردمی بود، روز ۲۹ شهریور برای اعتراض به خیابون رفته بودم. جلوی کلانتری ۱۱ شریعتی بین چهار راه فرهنگ و میدون شیر و خورشید بودم که مزدورای حکومتی شروع کردن به تیراندازی به سمت مردم بی دفاع. ناگهان گلوله ای به پشت سرم اصابت کرد و غرق در خون افتادم زمین. هنوز نفس میکشیدم که مردم منو سریع رسوندن بیمارستان بهشتی، اونجا کلی معطل کردن و هیچ گونه رسیدگی انجام نشد و وقتی با تاخیر زیاد منو فرستادن بیمارستان میلاد دیر شده بود و اونجا بخاطر عفونت شدید چشم از دنیا فرو بستم…. بعد از کشته شدنم مامورای امنیتی جسدمو گروگان گرفتن و پدرمو تحت فشار گذاشتن تا تعهدی مبنی بر برگزار نکردن مراسم در ازای تحویل جنازه امضا کنه. پیکر بیجون من در زادگاهم روستای حمزه کلا شش پل مظلومانه در تاریخ ۳۱ شهریور ماه ۱۴۰۱ به خاک سپرده شد….‌ مراسم چهلم هم ۶ آبان ماه ۱۴۰۱ که مصادف بود با فراخوان گروه‌های مختلف با حضور گسترده همشهریام برگزار شد، بعد از مراسم مردم جلوی مغازه ام تجمع کردن و شروع کردن به شعار دادن. نیروهای امنیتی تلاش زیادی کردن که از برگزاری مراسم جلوگیری کنن. خانواده عزادارم تحت الحفظ مأمورای امنیتی تو خونمون حبس شدن و به اونا اجازه خروج از خونه و رفتن به مزار من داده نشد که این منجر به درگیری‌ مردم با مامورا شد. پیج اینستاگرام دو برادرم توسط نیروهای امنیتی بسته شد و هر دو توسط نیروهای امنیتی بازداشت و برای مدتی به مکان نامعلومی منتقل شدن. روز تولدم دوستام با کیکی که آرم باشگاه استقلال روی اون نقش بسته بود بر سر مزارم اومدن و تولدمو جشن گرفتن. هموطن، من پر از شور و شوق زندگی بودم و کلی آرزو در سر داشتم ولی رژیم جنایتکار با شلیک مستقیم یه گلوله به سرم منو ناجوانمردانه از بین برد. پیراهن آبی من تو خیابون به دست سرکوبگرا خونین شد. در شبکه های اجتماعی از من با عنوان پسر آبی یاد میکنن. وقتی تیم مورد علاقم استقلال قهرمان شد و با یاد من و بقیه جانباخته های راه آزادی جام قهرمانی رو بالا برد بازیکنانش حاضر به اجرای جشن قهرمانی نشدن و با اینکارشون از مردم معترض حمایت کردن. «عارف غلامی» و «مهدی قائدی» دو بازیکن تیم استقلال با نوشته های روی پیراهن و صفحات اجتماعی‌شون بعد از قهرمانی در سوپرجام، قهرمانیشون رو به من تقدیم کردن که در راه آزادی جان دادم…تو هم در برابر اینهمه ظلم سکوت نکن، دست به دست هم بدین و ظالمان رو از وطنمون بیرون کنین، روزی که جشن آزادی رو به پا کردین از منم یاد کنین…💔 #مهسا_امینی #علیه_فراموشی

به اشتراک بگزارید

اطلاعات ارائه‌شده در این صفحه ممکن است هنوز به‌طور کامل راستی‌آزمایی یا تأیید رسمی نشده باشد. ما در تلاشیم تا با حساسیت و دقت، داده‌ها را بررسی و تکمیل کنیم. در صورت مشاهده‌ی هرگونه خطا یا اگر اطلاعات موثقی در اختیار دارید، لطفاً با ما تماس بگیرید