من #میثم_پدیدار هستم. من کشته شدم، در تاریخ ۱۸ مهر ماه ۱۴۰۱. سی و دو سالم بود، متولد ۸ مهر ماه ۱۳۶۹. فرزند عیسی، آخرین فرزند خانواده و اهل و ساکن رشت در استان گیلان بودم. بعد از دیپلم رفتم سربازی، سال ۱۳۹۰ روزی که سربازیم تموم شد مادرمو از دست دادم و چون خیلی بهش نزدیک بودم رفتنش اثر زیادی روی من گذاشت. از اون به بعد شدم همدم پدرم…. کارمو تو آبکاری قطعات موتور شروع کردم. اصولا آدم دست و دلباز، مهربون، آروم و بامعرفتی بودم.
اعتراضات سراسری بعد از کشته شدن مهسا ژینا امینی شروع شده بود. من متاسفانه بخاطر یه دعوای ساده به زندان لاکان رشت افتاده بودم و گناهی نداشتم. از اعتراضات مردم باخبر بودم و دغدغه آزادی وطنمو داشتم.
روز ۱۷ مهرماه ۱۴۰۱ بود، من و زندانیای دیگه بند جرایم عمومی به سه دلیل دست به شورش و اعتراض زدیم. وضعیت بد زندان و شرایطی که برامون دیگه قابل تحمل نبود، اعتراض به شرایط بازداشتیای خیزش انقلاب مهسا که در وضعیت خیلی بدی به سر میبردن و به وسیله گارد زندان شدیدا مورد ضرب و شتم قرار میگرفتن و همینطور همراهی با جنبش اعتراضی مردم در سراسر ایران. ما این مدت شاهد شکنجه جوونا و نوجوونایی بودیم که به جرم اعتراض، تو زندان تحت ظلم مزدورای حکومتی بودن. از همون اول تو تماسهای تلفنی با خانواده هامون پیگیر اخبار اعتراضات بودیم و از شرایط بد زندانیای کم سن و سالی که دستگیر شده بودن میگفتیم. ظهر اونروز اعتراض تو زندان از همین بند شروع شد که زندانیای جرایم عمومی مثل بدهکارای مالی و مهریه ای اونجا
بودن. من و دوستام نمیتونستیم ظلمی که به دستگیر شده ها میکردنو ببینیم، وجدانمون اجازه نمیداد کتک خوردن این بچه ها رو تحمل کنیم، به دفاع از اونا بلند شدیم و به مامورا اعتراض کردیم ولی اونا توی بندمون گاز اشک آور زدن، داشتیم خفه میشدیم، آتش روشن کردیم تا گاز رو خنثی کنه دود که زیاد شد مجبور شدیم بریم تو راهرو و خواستیم که بریم تو محوطه ولی مامورای زندان که مسلح بودن ما رو به گلوله بستن. اونا شش گلوله بمن شلیک کردن، غرق در خون شدم و افتادم زمین، پیکر نیمه جون منو به بیمارستان رسوندن، تا نیمه شب زنده موندم ولی عاقبت در اثر خونریزی شدید تاب نیاوردم و جان باختم….من و هفت تا جوون دیگه در بین گلوله و گاز اشک آور و آتش به کمک جوونای بازداشتی رفتیم ولی خودمون جونمونو از دست دادیم….
پیکر بیجون من در لاهیجان، آرامستان روستای پایین رودپشت مظلومانه به خاک سپرده شد…
هموطن، من و دوستام در برابر ظلمی که به بازداشت شده های بیگناه شده بود سکوت نکردیم، دستتو به دست هموطنات بده تا حکومت جنایتکار جونهای بیشتری رو نگرفته ریشه شون رو در خاک وطن خشک کنین، پیروزی با ماست، روز آزادی ایران از منم یاد کن که ناجوانمردانه به قتل رسیدم و با آرزوهام دفن شدم….💔
#مهسا_امینی
#علیه_فراموشی