محمدرسول

مومنی زاده

زاده

۲۳ آبان ۱۳۷۷

درگذشت

۳۰ شهریور ۱۴۰۱

من #محمدرسول_مومنی_زاده هستم. من کشته شدم در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۱ . دو ماه بعد قرار بود بیست و چهار ساله بشم، متولد ۲۳ آبان ۱۳۷۷، اهل و ساکن رشت و پسر ته تغاری خانواده بودم. شغلم ام دی اف کار بود، چند وقت دنبال کار گشتم تا بالاخره اینو پیدا کردم، من گاهی برای کمک به خانوادم برقکاری ساختمون هم انجام میدادم. از هفت صبح میرفتم‌ سر کار تا شش عصر.

با شروع اعتراضات سراسری بعد از کشته شدن مهسا امینی من و برادرم امیر هم به مردم معترض توی خیابون پیوستیم.

۳۰ شهریور ساعت هفت و نیم شب به مادرم اس ام اس دادم و گفتم خیلی شلوغه، حق تیر دادن، سریع خودتو برسون خونه. پنج دقیقه بعد نگران شده بود بهم زنگ، من توی آرایشگاه سر کوچمون بودم، گفتم نگران نباش دارم موهامو کوتاه میکنم، گفت خیلی شلوغه حواست باشه منم گفتم اون ور که شلوغه نمیرم، ازم خواست که اگه هنوز اونجا هستم برم جلوی آیفون منو ببینه ، منم رفتم که ببینه خیالش راحت بشه، گفتم ببین چه پسرت خوشتیپ شده ! اون موقع حدود ساعت ۸ شب بود، مادرم ربع ساعت بعد دوباره زنگ زد ولی تا من برداشتم قطع شد و بعدش هی بوق اشغال میزد. اون که خیلی نگران شده بود اومد سرکوچه و دید حدود پونزده نفر رو با باتوم زدن و گذاشتن جلوی نونوایی توی کوچمون، یه مامور گاز اشک آور جلوی پای مادرم زد و اون حالش بد شد، یه ماشین سوارش کرد و رسوندش جلوی خونه. از اون طرف من با برادرم امیر و دوستام قاطی جمعیت شدیم، خیابون شلوغ بود و مردم شعار سر میدادن و نیروهای سرکوبگر اونا رو به رگبار گلوله های ساچمه ای میبستن، به یه خانم و بچه اش حمله کردن و من رفتم جلو اونا رو نجات دادم، به طرف ما گاز اشک آور پرتاب کردن، از دستشون فرار کردیم و به یه خیابون فرعی رفتیم ولی چند تا از مامورای موتور سوار تعقیبمون کردن و ناگهان یکیشون از فاصله یه متری به من با تفنگ ساچمه ای شلیک کرد، افتادم زمین، موتور سوارا رفتن جلوتر و دور زدن، اوناپیاده شدن و وحشیانه به پیکر زخمی من و برادرم‌ با باتوم و کابل و لگد ضربه میزدن، با ضربات باتوم بینی برادرمو شکوندن. امیر هی سعی میکرد خودشو بندازه روی من که مانع زدنم بشه ولی مینداختنش کنار و منو میزدن. بالا طرف زیر بغلم جایی که گلوله خورده بود خونریزی زیادی داشت خودشون دیدن اوضاع خرابه گفتن بریم.

امیر منو رسوند بیمارستان. بعدش یه شماره ناشناس با مادرم تماس گرفت و گفت شما مادر محمد رسول هستین؟ بعد امیر گوشی رو گرفت و گفت مامان میتونی خودتو برسونی درمانگاه فلکه گاز؟ آخه محمد رسول پاش یکم زخمی شده آوردمش بیمارستان. وقتی مادرم اومد من از دنیا رفته بودم…میخواست منو ببینه ولی نیروهای امنیتی اجازه ندادن و اونو دور میکردن از من و کشان کشان بردنش به حیاط بیمارستان. توی حیاط که بود یه تخت دید که یه نفرو توی یه کیسه آبی رنگ گذاشته بودن و داشتن میبردنش مادرم گفت خدا به مادر و پدرش صبر بده، نمیدونست اون جنازه من بود، وقتی امیر اینو بهش گفت مادرم سعی کرد زیپ رو باز کنه منو ببینه ولی مامورا نمیذاشتن و منو به زور بردن و مادرمو میکشوندن روی زمین….امیر داد زد کمک کنید دارن مادرمو میکشن! اونا دور تا دور مادرمو محاصره کردن، مادرم به زور زیپ رو باز کرد و سر منو گذاشت روی دستش سعی میکرد به من تنفس مصنوعی بده، ولی من مرده بودم! چشمام هنوز باز بود! بعد پزشکی قانونی به دروغ گزارش داد که کبدم پاره شده و من از این ناحیه آسیب دیدم و علت مرگ من گلوله ساچمه ای نبوده بلکه اصابت پرتابه های پر شتاب فلزی به بدنم بوده، امیر توی سردخونه دید که پایین دنده من پاره بود… برادرمو از اطلاعات خواستن. البته میگفتن ما از شورای تامین هستیم!!! و تظاهر به مهربونی میکردن و میگفتن ما خیلی متاسفیم، برادرتون یکی از ما بوده!!! برادرمم گفت کی گفته اون از شما بوده؟!!کی گفته اون بسیجی بوده دارین میچسبونین به خودتون؟!! گفتن ما پیگیری میکنیم!!!! امیر جواب داد اگه میخواستین پیگیری کنین قاتل مهسا رو پیدا میکردین! بعد ازش خواستن فیلم منو جایی پخش نکنه. بعد از مرگم نیروهای امنیتی به خانوادم گفتن فقط درصورتی اجازه دفن رو میدیم که در سکوت خاکسپاری رو انجام بدین و سوم و هفتمم با هم برگزار کنین. روز خاکسپاری ساعت هشت صبح خانوادم رفتن سردخونه و مادرم دوباره منو دید، بعد با آمبولانس بردن به باغ رضوان، من در تدابیر شدید امنیتی با حضور تعداد زیادی از مامورای لباس شخصی که دایم در حال فیلمبرداری بودن به خاک سپرده شدم…مادرم مجبور شد برای محافظت از جون بچه های دیگه اش سکوت کنه ولی اون همچنان دادخواه خون به ناحق ریخته شده منه…

من آرزوم آزادی ایران بود. برای آزادی بجنگ هموطن و راه منو ادامه بده…

به اشتراک بگزارید

اطلاعات ارائه‌شده در این صفحه ممکن است هنوز به‌طور کامل راستی‌آزمایی یا تأیید رسمی نشده باشد. ما در تلاشیم تا با حساسیت و دقت، داده‌ها را بررسی و تکمیل کنیم. در صورت مشاهده‌ی هرگونه خطا یا اگر اطلاعات موثقی در اختیار دارید، لطفاً با ما تماس بگیرید