من غزاله چلابی هستم، متولد ۱۳ مرداد ۱۳۶۸، یک زن ۳۳ ساله، کوهنورد، ورزشکار، حسابدار، و دارنده مدرک کارشناسی بانکداری. روز ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، برای ثبت و مستندسازی اعتراضات مردمی در آمل، از خانه بیرون رفتم. در حالی که با گوشی تلفن همراهم شعار “نترسید، ما همه با هم هستیم” را ثبت میکردم، از داخل ساختمان فرمانداری آمل، هدف گلوله جنگی قرار گرفتم. گلولهای به پیشانیام اصابت کرد و لحظه مرگم را ثبت کرد.
پنج روز در بخش آیسییو بیمارستان ۱۷ شهریور آمل در کما بودم، اما سرانجام جان باختم. حتی پس از مرگم، خانوادهام از سوی نیروهای امنیتی تحت فشار بودند تا سکوت کنند. پیکرم را بدون اجازه خانوادهام شستشو دادند و در مکانی دورافتاده و پرت، در امامزاده قاسم آمل دفن کردند. ابتدا دور مزارم نرده کشیدند، اما با حضور مردم و ادای احترام آنان، نیروهای امنیتی میلهها را برداشتند و مسیر منتهی به مزارم را با دیوار مسدود کردند.
مادرم، فاطمه مجتبایی، شجاعانه در اینستاگرامش نوشت: «دیواری که دور مزار غزاله قهرمانم کشیدید، حتی اگر دیوار برلین باشد، باز مردم کم نمیآورند؛ دیروز مزار دخترم گلباران شد.» این کلمات، صدای حقیقت و مقاومتی است که در دل مردمانم جاری است.
من رفتم، اما یادم باقی است. نام من، غزاله چلابی، نمادی از مقاومت و جسارت زنانی است که برای آزادی و حقیقت ایستادهاند. دیوارهایی که بر مزارم کشیدهاند، هرگز نمیتوانند صدای من و آرزوهایم را خاموش کنند. یاد من، در دل کسانی که برای عدالت و آزادی میجنگند، جاودانه است.