رها

اناری

زاده

درگذشت

من #رها_اناری (فاطمه) هستم، من زنده موندم ولی شدیدا آسیب دیدم، در تاریخ ۲۹ شهریور ماه ۱۴۰۱. هفده سالم بود، متولد ۲۲ آبان ماه ۱۳۸۴. اهل و ساکن شهرستان قرچک ورامین در استان تهران بودم و با خانوادم تو زیبا شهر قرچک زندگی میکردم. اعتراضات سراسری بعد از کشته شدن مهسا ژینا امینی در اواخر شهریور ماه ۱۴۰۱ شروع شد. شب ۲۹ شهریور بود، من خونه بودم، تو محلمون و خیابونای منتهی به منزل ما اعتراضات گسترده ای شکل گرفته بود و مردم با سرکوبگرای حکومتی درگیر شدن. مامورا که روی پشت بام دادگستری قرچک واقع در ۲۴ متری زیباشهر مستقر شده بودن اقدام به تیراندازی به مردم بی دفاع کردن. من تو خونه نشسته بودم و در حال درست کردن سالاد بودم، مادرمم همونجا بود و تا بلند شد رفت تو آشپزخونه که به غذا سر بزنه ناگهان دو گلوله کلاشینکف به پنجره خونه ما در طبقه هفتم ساختمان «بیژن» شلیک شد، گلوله ها به شکم من اصابت کرد و باعث پاره شدن شکم، روده بزرگ، آسیب به کلیه چپ و شکستگی مهره سوم کمرم شد. خانوادم منو‌ سریع به بیمارستان ستاری قرچک رسوندن. طبق صحبت پزشکا متاسفانه یکی از گلوله ها بعد از طی مسیر به مهره سوم ستون فقرات کمری من اصابت کرده بود و باعث خردشدگی مهره کمرم شده بود، گلوله دوم هم در طی مسیر باعث آسیب وسیع روده و خونریزی تو فضای داخل شکم و خارج صفاق شده بود. همون شب تحت عمل جراحی قرار گرفتم و شکمم رو باز کردن، بخشی از روده بزرگمو بریدن و استومی جهت تخلیه مدفوع قرار دادن و به دلیل آسیب لوله میزنای راست کیسه ادرار برام گذاشتن. وضعیتم وخیم بود و بیست روز تو آی سی یو بستری بودم. بعد از حدود یه ماه از بیمارستان مرخص شدم ولی از اون به بعد حداقل توی هر ماه دو هفته تو بیمارستان بستری شدم و همچنان گلوله در بین مهره های کمرم قرار داشت. بعد از اون جنایت مسئولین حکومتی قبول نمیکردن که گلوله ها رو نیروی انتظامی شلیک کرده، تا اینکه پدر و مادرم شکایت کردن و وقتی گلوله ها رو برای کارشناسی فرستادن مشخص شد که از اسلحه نیروهای انتظامی شلیک شده! بر اساس گزارش پزشکی قانونی به کلانتری زیباشهر در تاریخ ۱۹ آذر ماه دو جراحت ناشی از ورود جسم سخت (گلوله) در سمت چپ شکمم وجود داشت که این دو گلوله به شکم و کمر من آسیب جدی وارد کرده بود و مهره کمرم کاملا خرد شده بود. حکومت جنایتکار هیچ مسئولیتی در زمینه شلیک گلوله و پرداخت هزینه های بیمارستان به عهده نگرفت. امام جمعه و فرماندار بارها به اشکال مختلف سعی کردن پدر و مادرمو از شکایت منصرف کنن، اونا رو تهدید کردن که باید تعهد نامه ای امضا کنن که هیچ شکایتی از نهادهای دولتی و حکومتی ندارن در غیر اینصورت هزینه های بیمارستان رو پرداخت نخواهند کرد، ولی پدر و مادرم قبول نکردن و همچنان منتظر پاسخگویی مسئولین رژیم در یه دادگاه عادلانه هستن. هموطن، حکومت جنایتکار تو خونه خودم منو با شلیک گلوله جنگی تا آخر عمر درگیر درد و عذاب شدیدی کرد و هیچکس هم پاسخگو نشد. من به دلیل آسیبهای ناشی از اصابت گلوله ها سال تحصیلی ۱۴۰۱ نتونستم به مدرسه برم، ضمنا آموزش و پرورش مانع ادامه تحصیلم شد و اجازه ثبت نام تو مدرسه رو به این دلیل که نمیخواستن دانش آموزا منو از نزدیک ببینین نداد!! من همچنان تحت نظر پزشک و طی دوره درمان هستم و خانوادم برای تامین هزینه های سنگین درمان من حتی مجبور به فروش بخشی از وسایل خونه شدن. در برابر اینهمه ظلم سکوت نکن، به امید روز آزادی وطنمون و خلاص شدن از شر رژیم جنایتکار❤️

به اشتراک بگزارید

اطلاعات ارائه‌شده در این صفحه ممکن است هنوز به‌طور کامل راستی‌آزمایی یا تأیید رسمی نشده باشد. ما در تلاشیم تا با حساسیت و دقت، داده‌ها را بررسی و تکمیل کنیم. در صورت مشاهده‌ی هرگونه خطا یا اگر اطلاعات موثقی در اختیار دارید، لطفاً با ما تماس بگیرید