من رضا لطفی هستم، جوانی ۲۰ ساله از دهگلان، که در روز ۲۸ شهریور ۱۴۰۱، تنها سه روز پس از قتل حکومتی مهسا ژینا امینی، جان خود را در جریان خیزش مردمی از دست دادم. در آن روز، نیروهای سرکوبگر یگان ویژه با گلولههایشان به زندگی من پایان دادند. من یکی از نخستین جانباختگان جنبش زن، زندگی، آزادی بودم.
پس از کشته شدنم، خانوادهام تحت فشار شدید نیروهای امنیتی قرار گرفتند. سپاه پاسداران با تهدید و ارعاب، تلاش کرد آنها را مجبور به مصاحبه تلویزیونی و نسبت دادن قتل من به احزاب کُرد کند. اما پدرم، کمال لطفی، با شجاعت تمام در برابر این فشارها ایستاد و در یک ویدیو اعلام کرد که من به دست نیروهای نظامی جمهوری اسلامی کشته شدهام. این دادخواهی، آغازگر مسیری پر از تهدید، بازداشت و زندان برای پدرم شد.
پدرم در ۲۷ فروردین ۱۴۰۲ توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به اداره اطلاعات سنندج منتقل شد. او با وجود سن بالا و وضعیت وخیم جسمانی، در زندان کامیاران اعتصاب غذا کرد. اما این مقاومت، تنها به حبس و فشار بیشتر انجامید. در نهایت، دادگاه انقلاب او را به پنج سال حبس تعزیری محکوم کرد؛ یک سال به جرم «فعالیت تبلیغی علیه نظام»، دو سال به اتهام «توهین به رهبر حکومت» و دو سال دیگر به دلیل «توهین به بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران».
من رفتم، اما صدایم خاموش نشد. پدرم، با شجاعتی که سزاوار احترام است، دادخواهیام را ادامه داد. یاد من و مبارزه خانوادهام برای عدالت، همچنان در میان مردمانمان زنده است. ما رفتیم، اما آرمان آزادی و حقیقت در این سرزمین باقی خواهد ماند.