دنیا

فرهادی

زاده

۱۸ اسفند ماه ۱۳۷۹

درگذشت

۱۶ آذر ماه ۱۴۰۱

من #دنیا_فرهادی هستم. من کشته شدم، در تاریخ ۱۶ آذر ماه ۱۴۰۱. بیست و دو سالم بود، اهل ایذه و ساکن اهواز و دانشجوی ترم سوم رشته معماری دانشگاه آزاد بودم. میخواستم درسم که تموم شد یه دفتر برای کارای ساختمونی و دکوراسیون باز کنم. توی دوران دانشجویی چند تا کتاب کوچک نوشتم و شعر میگفتم. وقتی اعتراضات بعد از کشته شدن مهسا امینی در شهریور ماه ۱۴۰۱ شروع شد منم مثل بقیه نتونستم آروم بشینم و با دوستام رفتم برای اعتراض، رفتم که آزادی و فردایی روشن رو فریاد بزنم. ۱۶ آذر ماه روز دانشجو بود که تجمع اعتراضی توی دانشگاه شروع شد، اونجا من با بسیجی‌های دانشگاه جر و بحث کردم و کوتاه هم نیومدم. بعدش با مادرم رفتم رستوران پالادیوم اهواز تا مقدمات تولدمو آماده کنم. وقتی کارامون تموم شد یه دوری تو شهر زدیم و مامانمو رسوندم خونه و خودم رفتم کلاس اتوکد. ساعت ۹ شب با یکی از دوستام قرار داشتم، ساعت ۸:۲۰ دقیقه کلاسم تموم شد به مامانم زنگ زدم و بهش گفتم میرم سر قرار. ساعت ۱۰ هم یه بار به بابام زنگ زدم ولی موفق نشدم باهاش حرف بزنم. بعد از اون دیگه کسی از من خبری نشنید…من حوالی بلوار ساحلی در محدوده پل کابلی اهواز مفقود شدم. مامانم که دید برنگشتم خونه بهم زنگ زد ولی گوشیم دیگه زنگ نمیخورد، خیلی نگران شده بود خودشو به آب و آتیش زد که خبری از من بگیره ولی هیچکی جوابی بهش نداد. پدر و مادرم همه جا رو گشتن خبری از من نبود. نیروهای امنیتی چهار روز اجازه غواصی برای پیدا کردن من در کارون رو ندادن. چند‌نفر خودشونو به عنوان شاهد به خانوادم معرفی کردن و مدعی سقوط من درکارون شدن برای همین پدر و مادرم چندین روز به همراه حدود دویست نفر از اعضای خانواده و طایفه وجب به وجب کارون رو با قایق گشتن ولی اثری از من پیدا نکردن. آخرش پنج شنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۱ ماهیگیرای کوت عبداله نزدیک روستای مظفریه کیلومترها دورتر از اهواز تو حاشیه کارون جنازه منو پیدا کردن، روی سینه من آثار شلیک سه گلوله بود. کنار پل کابلی اهواز همون محلی که آخرین جای حضور من بود و اینو خانوادم از ردیابی تلفنم متوجه شدن هم رد خون من پیدا شد که با انجام آزمایش معلوم شد متعلق به من بوده. من به دست بسیجیا و نیروهای امنیتی کشته شده بودم…. البته رسانه های حکومتی مرگ منو پریدن خودخواسته از پل و غرق شدن در رود کارون یعنی خودکشی اعلام کردن!!! بعد از پیدا شدن جنازه من مقامهای مسئول حاضر نشدن فیلم دوربینای محدوده مفقود شدن منو بازبینی کنن یا در اختیار خانوادم قرار بدن و گفتن که پل کابلی اهواز دوربین نداره!!! در روز خاکسپاری جمعیت زیادی از مردم ایذه حضور داشتن و من در آرامستان روضه الزهرای ایذه به خاک سپرده شدم. مردم ایذه مراسم چلهم منو به یه اعتراض ضد حكومتی تبدیل کردن.

راستی من آرزو داشتم تابستون برم سوار کاری، برم صحراهای کویر یزد و ماسه هاشو لمس کنم، آرزو داشتم پولدار بشم و دیگه نذارم هیچ کودکی کار کنه، من عاشق بچه ها بودم و گاهی با مادرم برای بچه های روستایی یه سری وسیله برای کمک میبردیم.

مادرم راست میگفت، نمیتونست منو توی قفس نگه داره آخه من بالهای زیبایی داشتم و رویاهای زیباتر برای آزادی ایرانمون و حالا رویا و آرزوهامو به شما میسپارم شما که بر سر مزارم شعار آزادی سر دادین…💔

به اشتراک بگزارید

اطلاعات ارائه‌شده در این صفحه ممکن است هنوز به‌طور کامل راستی‌آزمایی یا تأیید رسمی نشده باشد. ما در تلاشیم تا با حساسیت و دقت، داده‌ها را بررسی و تکمیل کنیم. در صورت مشاهده‌ی هرگونه خطا یا اگر اطلاعات موثقی در اختیار دارید، لطفاً با ما تماس بگیرید