حمید

قاسمپور فارسانی

زاده

۱۳۶۴

درگذشت

۲۳ اردیبهشت ماه ۱۴۰۱

من #حمید_قاسمپور_فارسانی هستم. من زنده موندم ولی یه چشمم رو از دست دادم، در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ماه ۱۴۰۱. سی و هفت سالم بود، متولد ۱۳۶۴. اهل و ساکن شهرستان فارسان در استان چهار محال و بختیاری، متأهل و صاحب دو فرزند پسر، شغلم آزاد و‌ مغازه داشتم. وقتی اعتراضات سراسری به افزایش قیمتها، گرونی افسارگریخته و تورم در نیمه دوم اردیبهشت ماه ۱۴۰۱ شروع شد، همشهریای منم به اعتراضات پیوستن. شب ۲۳ اردیبهشت بود که داشتم از سر کارم برمیگشتم خونه. محل کارم با خونمون ۸۰ کیلومتر فاصله داشت. توی مسیر به تجمع مردم برخوردم، ماشینمو پارک کردم و به هموطنام پیوستم چون اونا مطالبات برحقی داشتن، مردم شعارهایی که میدادن بخاطر مشکلات معیشتی و ظلمی که بهشون روا میشد بود. ما سر چهار راه اشرفی اصفهانی بودیم و به سمت میدون اصلی شهر حرکت میکردیم، ناگهان مزدورای حکومتی حمله کردن و یکیشون منو نشونه گرفت و مستقیم از فاصله هشت متری با تفنگ ساچمه ای به پشت سرم شلیک کرد، افتادم کف خیابون و دیگه هیچی نفهمیدم و بیهوش شدم… مردم منو به بیمارستان مرکز استان رسوندن، اونجا از سرم سیتی اسکن گرفتن و گفتن ۳۷ گلوله توی جمجمه ام وارد شده و ۴ تا هم توی بافت نرم مغز. دکترا گفتن جراحی ریسک بزرگیه، احتمالش زیاده یا بمیرم یا اگه زنده بمونم زندگی نباتی داشته باشم ولی خانوادم ریسک رو پذیرفتن و امضا کردن که عمل بشم. خوشبختانه دکتر تونست ماهرانه ساچمه ها رو از جمجمه ام خارج کنه، ولی گلوله ها توی بافت مغزم برای همیشه باقی موند و امکان خارج کردنشون وجود نداشت. بعد استخوان جمجمه رو به مدت چهار ماه تو شکمم قرار داد که ترمیم بشه که البته نشد و گودی تو جمجمه هنوز کاملا مشخصه. من ۴۰ روز توی کما بودم. از اونطرف بر اثر شکستگی جمجمه شبکیه چشم راستم پاره شد و بعد از چهار بار عمل جراحی چشمم بینایی نداره و فقط کمی از کنار چشمم دید دارم. خانوادم‌ وقتی هنوز تو کما بودم پیگیری کردن که ببینن به چه دلیلی گلوله خوردم؟ مگه چکار کرده بودم؟ به چه جرمی؟ ولی هیچ جوابی نگرفتن. بعد از اصابت گلوله های ساچمه ای به سرم و شدت جراحات وارده همه فکر کردن من کشته شدم و اسمم به اشتباه به عنوان یکی از جانباخته ها اعلام شد. آسیب به سرم آنقدر زیاد بود که حتی دکترا معتقد بودن زنده موندنم شبیه یه معجزه بوده! از کما که دراومدم و حالم بهتر شد خودم یه وکیل گرفتم و دنبالش بودم که چرا بمن تیراندازی کردن اونم به سرم؟ ضارب کی بوده؟ کی به اون فرد دستور شلیک داده بوده؟ شلیک به سر یعنی قصد کشت! به چه جرمی؟ بعد از گذشت بیش از یه سال پیگیریهای قضایی هیچ جوابی نگرفتم و هیچکس پاسخگو نبود. طبق قانون خود ج ا شهروند حق اعتراض داره! من هیچ سلاحی نداشتم و با دست خالی فقط برای دفاع از هموطنام اعتراض کردم. وقتی برای چکاپ و به دلیل سردردی که داشتم به یه پزشک متخصص مراجعه کردم، گفت کی به شما گفته ۴ تا ساچمه تو بافت مغز مونده؟ گفتم پزشکی قانونی، خانوادم خوشحال شدن که حتما اشتباهی شده و هیچی نیست، ولی اون گفت ۴ تا ساچمه نیست بلکه ۲۳ تاس! پزشک قانونی دو دیه کامل برام مشخص کرد، ولی من بهشون گفتم من نه مستحقم نه گدا! دیه کامل من خونهای به نا حق ریخته شده جانباخته های وطنمه، دیه برای من خون به ناحق ریخته شده جمشید مختاری و بهروز اسلامی هست که به فاصله کمی از به کما رفتن من کشته شدن، اونم فقط به جرم اعتراض به گرونی و وضعیت معیشتی… بعد بهم پیشنهادهایی برای دریافت غرامت از بیت المال کردن! به من که تو سال‌های عمرم هرگز دست به بیت المال نبردم و اونو مختص به افرادی میدونستم که از دست درازی به سفره بیت المال سیر نمیشن! هموطن، «من آرشم از تیر کسی بیم ندارم سر میدهم اما سر تسلیم ندارم» من با اینکه وضعیت مالی خوبی داشتم و دستم به دهنم میرسید ولی وقتی میدیدم هموطنام تو مضیقه هستن و برای به دست آوردن بدیهی‌ترین حقوق شهروندیشون دارن مبارزه میکنن، نمیتونستم سکوت کنم. اعتراض من برای عزت و آزادی هموطنام بوده و آبادی وطنم! «ای کاش بعد مرگمون که مشتی از خاک ایران میشیم، آنگاه که بارون به خاکمون میباره بوی وطن پرستی و عشق به ایران تو فضا بپیچه نه بوی خیانت!» ما پیروز میشیم و آزادی رو با هم جشن میگیریم، به یاد همه جانباخته های راه آزادی و آسیب دیده ها باش❤️ #علیه_فراموشی

به اشتراک بگزارید

اطلاعات ارائه‌شده در این صفحه ممکن است هنوز به‌طور کامل راستی‌آزمایی یا تأیید رسمی نشده باشد. ما در تلاشیم تا با حساسیت و دقت، داده‌ها را بررسی و تکمیل کنیم. در صورت مشاهده‌ی هرگونه خطا یا اگر اطلاعات موثقی در اختیار دارید، لطفاً با ما تماس بگیرید