من #امیرحسین_مهدوی هستم. من کشته شدم، در تاریخ ۳۰ شهریور ماه ۱۴۰۱. بیست و سه سالم بود، متولد ۲۶ تیر ماه ۱۳۷۸. اهل و ساکن رشت بودم. بعد از دیپلم رفتم سربازی و تا تموم شد بلافاصله رفتم سر کار. یکسال و نیم تهران بودم و بعدش برگشتم رشت.
من همیشه لبخند به لب داشتم، اصولا آروم بودم و عاشق حیوونا. آزارم به هیچکس نمیرسید. همه میگفتن باهوشم و مهربون. عاشق مطالعه، ماشین سواری و موتور سواری بودم. وابستگی شدیدی بین من و مادرم وجود داشت جوری که تو دوران سربازی هر روز صبح برام صبحونه میاورد در پادگان!
اعتراضات سراسری با کشته شدن مهسا امینی شروع شده بود،من نمیتونستم در مقابل ظلمی که به مردم میشد سکوت کنم، ۳۰ شهریور وقتی با هموطنام به خیابون رفتیم تا اعتراض خودمونو فریاد بزنیم سرکوبگرا بهمون حمله کردن، حدود ساعت دو شب بود که اونا منو کنار یه ساختمون نیمه تمام گیر انداختن و با تفنگ ساچمه ای به پهلو و قفسه سینم شلیک کردن، بعد با باتوم و قنداق تفنگ به سرم ضربه زدن و وقتی افتادم زمین یکیشون با سلاح کمری بهم تیر خلاص زدن و من جان دادم… به خانوادم اجازه دفن جسدم در رشت داده نشد و خود مزدورا جنازه رو به صومعه سرا، تولم شهر، روستای زیمسار بردن و منو مظلومانه اونجا دفن کردن وفقط حدود ده دقیقه به خانوادم اجازه خداحافظی دادن….
بعد از کشته شدنم وقتی مدتی گذشت به خانوادم گفتن در مورد کشتن من اشتباه کردن!! اونا بشدت تحت فشار نیروهای امنیتی قرار گرفتن و تهدید شدن که در مورد کشته شدن من اطلاع رسانی نشه ، قتل من در سکوت خبری قرار گرفت.
مراسم سالگرد در تاریخ ۳۰ شهریور ماه ۱۴۰۲ بر سر مزارم برگزار شد.
من همیشه به نزدیکام میگفتم: «ببخش و خوبی کن، کسی هم که نبینه، خدا خودش خوب می بینه»….
هموطن من تا پای جان برای آزادی تو و خودم ایستادم و جنگیدم. اگه راهمو ادامه ندی خون من و همرزمام پایمال میشه، اسممو بخاطر بسپار و فراموشم نکن…
اطلاعات ارائهشده در این صفحه ممکن است هنوز بهطور کامل راستیآزمایی یا تأیید رسمی نشده باشد. ما در تلاشیم تا با حساسیت و دقت، دادهها را بررسی و تکمیل کنیم. در صورت مشاهدهی هرگونه خطا یا اگر اطلاعات موثقی در اختیار دارید، لطفاً با ما تماس بگیرید