من #علی_بساکی هستم. من کشته شدم، در تاریخ (حدودا) ۱۰ آبان ماه ۱۴۰۱. سی و شش سالم بود، متولد ۲۸ آذر ماه ۱۳۶۵. فرزند سالار و فاطمه، فرزند اول خانواده بودم و دوبرادر و یه خواهر کوچکتر از خودم داشتم. اصالتا لربختیاری الیگودرز از طایفه بساک ایل میوند بودم و ساکن تهران. مجرد، دیپلمه، شغلم آزاد بود و با پدرم کار میکردم. اصولا آدم شاد و شوخ طبعی بودم، عاشق موسیقی و فلوت زدن رو خیلی دوست داشتم.
وقتی اعتراضات سراسری بعد از کشته شدن مهسا امینی شروع شد، منم در کنار هموطنای معترضم در تاریخ ۲ آبان به خیابون رفتم تا آزادی رو فریاد بزنم و حقمو از حکومت جنایتکار طلب کنم. مامورای سرکوبگر که وحشیانه به مردم حمله میکردن منو زیر نظر گرفتن و توی یه فرصت ربودن و بردنم زندان اوین. من چند روز شدیدا تحت شکنجه قرار گرفتم و در اثر جراحات وارده تاب نیاوردم و زیر شکنجه چشم از دنیا فرو بستم…. از اونطرف خانوادم وقتی دیدن خونه برنگشتم خیلی نگران شدن و چندین بار بهم زنگ زدن تا آخرش یه مامور امنیتی جواب تلفنو داد و گفت پسرتون بازداشت شده و جرمش اینه که لیدر بوده… خانوادم هشت روز در بیخبری کامل بودن و نهایتا بهشون اطلاع دادن که برن برای شناسایی جسد من. اونا رو شدیدا تهدید کردن که نباید در مورد قتل من اطلاع رسانی کنن و اسمم نباید رسانه ای بشه.
پیکر بیجون من در تاریخ ۱۲ آبان ماه ۱۴۰۱ در باغستان زیر پل بادامک در یه ا��امزاده نزدیک شهریار مظلومانه در سکوت کامل خبری و جو امنیتی شدید به خاک سپرده شد.
من شجاع و نترس بودم حتی یه بار با ماشین توی ونک رفتم روی مامورای امنیتی که اونجا بودن، مردم همه برام دست میزدن و بهم میگفتن دمت گرم! هموطن من یکی از جانباخته های گمنامم که دین خودمو به وطنم ادا کردم الان نوبت تو هست که جای خالی منو پر کنی و برای رسیدن به آزادی بجنگی، اسممو به خاطرت بسپار و فراموشم نکن…💔 #مهسا_امینی #علیه_فراموشی
اطلاعات ارائهشده در این صفحه ممکن است هنوز بهطور کامل راستیآزمایی یا تأیید رسمی نشده باشد. ما در تلاشیم تا با حساسیت و دقت، دادهها را بررسی و تکمیل کنیم. در صورت مشاهدهی هرگونه خطا یا اگر اطلاعات موثقی در اختیار دارید، لطفاً با ما تماس بگیرید