من #مختار_احمدی هستم. من کشته شدم، در تاریخ ۹ مهر ماه ۱۴۰۱. فقط ۱۹ سالم بود، متولد ۱۳۸۲. فرزند حاجی سلیم و اهل و ساکن مریوان در استان کردستان بودم و تو محله تکیه با خانوادم زندگی میکردم. شغلم کارگری و دستفروشی بود، روی بساطم عروسکهای دست ساز میفروختم تا مخارج خانوادمو تأمین کنم.
اعتراضات سراسری بعد از کشته شدن مهسا ژینا امینی شروع شده بود. شب ۹ مهر ماه بود، خرد و خسته داشتم از سر کارم برمیگشتم خونه، وقتی رسیدم توی کوچمون همه جا تاریک بود. اونروز سرکوبگرای مزدور با گلوله های ساچمه ای، گاز اشک آور، و گلوله های جنگی به جنگ مردم بی دفاع اومده بودن. داشتم به سمت خونمون میرفتم که ناگهان گلوله ای توی تاریکی بمن شلیک شد، غرق در خون نقش بر زمین شدم…..
پیکر نیمه جون منو سریع به بیمارستان فجر رسوندن، وقتی خانوادم بیمارستان اومدن مامورا نمیخواستن اجازه بدن مادرم وارد بشه ولی مادرم فریاد میزد و میگفت: «منو هم در کنار مختار بکشین»، با وجود تلاش کادر درمان چون خون زیادی از دست داده بودم و جراحات زیادی داشتم بدن خونینم تاب نیاورد و بعد از چند ساعت چشم از دنیا فرو بستم…
بعد از قتل ناجوانمردانه من نیروهای امنیتی بلافاصله رفتن در خونمون و به خانوادم گفتن میخوایم مختار رو شهید حکومتی اعلام کنیم و شما رو به بنیاد شهید معرفی کنیم!! و اگه شکایتی از کسی دارین یا قاتل رو میشناسین به ما هم معرفیش کنین!! خانوادم قبول نکردن چون میدونستن خودشون قاتلن…بهشون گفتن قاتل شمایین از کی بریم شکایت کنیم؟!
مامورا به تهدید رو آوردن، به خانوادم گفتن اگه میخواین جنازه رو تحویل بگیرین باید سکوت کنین و شبانه مراسم خاکسپاری رو انجام بدین بدون سر و صدا، در غیر این صورت اعضای خانواده رو بازداشت میکنیم، و اونا رو مجبور به سکوت کردن….
جنازه منو ساعت دو نیمه شب برای خاکسپاری به آرامستان دارسیران مریوان منتقل کردن. نیروهای امنیتی از مظلومیت خانوادم و تعداد کمی که اونجا حضور داشتن برای فشار مضاعف به اونا استفاده کردن، دایم تهدیدشون میکردن که مراسم رو سریع باید تموم کنین و حق عزاداری ندارین!
پیکر بیجون من مظلومانه با حضور سنگین مامورای امنیتی و فقط ۲۰ نفر از اعضای خانوادم به خاک سپرده شد…
چند روز قبل از مراسم چهلم خانوادم که فکر میکردن چون از طبقه ضعیف جامعه هستن کسی بهشون توجه نمیکنه و من گمنام میمونم، به همین دلیل سکوتشون رو شکوندن. برادرم عکسمو تو دست گرفت و فریاد زد: «به ما فشار آوردن که مختار رو شهید اعلام کنیم، مامورای امنیتی ما رو تهدید کردن که بگیم مختار به دلایل دیگه ای کشته شده ولی اون سرباز کسی نبوده برای وطن کشته شده، با گلوله کشته شده، ما نه میبخشیم نه فراموش میکنیم. درسته که از قشر ضعیف هستیم ولی چرا مردم ما رو تنها گذاشتن؟ چرا تو قبرستان در کنارمون نبودن؟ چرا معلمهای مختار حتی یه پیام تسلیت بما نفرستادن و همدردی نکردن؟ مختار عزیز ما بود و حکومت ظالم اونو از ما گرفت، ما در تنهایی خودمون شیون کردیم ولی مامورای امنیتی دارن حق عزاداری رو هم از ما میگیرن و اجازه نمیدن براش مراسم چهلم برگزار کنیم، آیا کسی هست که به ما دست یاری بده و نذاره تنها باشیم؟ اجازه ندین مامورا حق ابتدایی ما رو پایمال کنن».
خیلی از هموطنام صدای برادرمو شنیدن، معلمها، بازاریا، فعالای اجتماعی…اونا یه بیانیه منتشر کردن و گفتن ما اجازه نمیدیم ظلمی که در حق این خانواده شده برای مراسم چهلم تکرار بشه، در کنار این خانواده خواهیم بود. اونا از همه مردم در شهرهای مجاور مریوان دعوت کردن که در مراسم شرکت کنن و خانوادمو تنها نذارن.
مراسم چهلم روز پنج شنبه ۱۹ آبان ماه ۱۴۰۱ ساعت ۱۰ صبح با حضور تعداد زیادی از هموطنام بر سر مزارم برگزار شد. خانم ثریا منوچهری مادر #برهان_منصورنیا از جانباخته های آبان ۹۸ هم در کنار خانوادم توی مراسم شرکت کرد. مردم خانوادمو تنها نذاشتن.
بعد از چند روز مزدورا سنگ قبرمو کندن و به سرقت بردن!
هموطن، من یه کارگر زحمتکش بودم که حکومت جنایتکار ناجوانمردانه با گلوله جنگی جونمو گرفت، اگه سکوت کنی نوبت تو هم میشه، پس به مبارزه ادامه بده و دست به دست هموطنامون بده و ریشه ظلم رژیم رو از خاک وطنمون در بیار. روزی که پیروز شدی و جشن آزادی گرفتی از منم یاد کن….💔
#علیه_فراموشی