من #اسما_شجاعی (اسماء سادات) هستم. من کشته شدم، در تاریخ ۲ دی ماه ۱۴۰۱. بیست و سه سالم بود، متولد ۱۴ خرداد ماه ۱۳۷۸. فرزند مرضیه و سید حمیدرضا، پدرم جانباز ۷۰ درصد جنگ ایران و عراق بود. دانشجوی فوق لیسانس حسابداری تو دانشگاه تهران و اهل و ساکن کرج در استان البرز بودم. مدتی بود که به فکر مهاجرت افتاده بودم و تو تهران کلاس زبان میرفتم. من اصولا بلند پرواز، عاشق هیجان، مستقل، بسیار درسخون، راز دار و مهربون بودم و پای حرفم می ایستادم، همیشه طرفدار حق بودم و به هیچ عنوان زیر بار حرف زور نمیرفتم. ورزشکار و تو تکواندو کمربند مشکی داشتم ولی سالها قبل بخاطر یه آسیبی که دیده بودم نتونستم تکواندو رو ادامه بدم.
اعتراضات سراسری بعد از کشته شدن مهسا ژینا امینی در اواخر شهریور ماه ۱۴۰۱ شروع شد، من برای مهاجرت دو دل شدم و در کنار هموطنام تو کرج به اعتراضات پیوستم. مادرم دایم میگفت: «نرو تو اعتراضات ممنوع الخروجت میکنن و نمیتونی بری»، ولی من گوش نمیدادم! اوایل آذر ماه بود که تو تجمع مامورای مزدور منو گیر آوردن و حسابی مورد ضرب و شتم قرار دادن، یکیشون ماسک منو کشید و چهره ام رو دیدن و شروع کردن به تهدید کردن ولی از دستشون نجات پیدا کردم. خودمو با بدنی کوفته به خونه رسوندم، از شدت ضرب و شتم مزدورا پهلوم کبود شده بود و جای پوتینشون روی پاهام مونده بود.
دو سه هفته گذشت، روز ۳۰ آذر ۱۴۰۱ حدود ساعت ده صبح با دختر عموم تلفنی قرار کلاس زبان رو گذاشتیم و کلی هم با هم گفتیم و خندیدیم، برای شب یلدا هم یه استوری توی اینستاگرام گذاشتم و نوشتم: «شب یلدا شبی بود که مادر کیان تا صبح بالای سر جنازه کیان نشسته بود…» اون آخرین استوری من بود…
همون شب ۳۰ آذر به طرز مشکوکی دچار مسمومیت شدم و خانوادم سریع منو به بیمارستان رسوندن، دو روز بستری بودم ولی تمام ارگانهای بدنم از کار افتادن و در تاریخ ۲ دیماه تو بیمارستان دیده از دنیا فرو بستم…
از بین اعضای بدنم فقط قرنیه چشمام سالم بود که توسط خانوادم اهدا شد.
پزشکی قانونی بعد از کالبد شکافی اعلام کرد که تمام اعضای بدنم به دلیل مسمومیت از کار افتادن. توی گواهی فوت علت م ر گ مسمومیت درج شد!
نکته قابل توجه این بود که تو همون برهه زمانی که من به طور مشکوکی مسموم شدم حدود پنجاه نفر دیگه از همسن و سالهای من تو شهرهای مختلف دقیقا به همین شکل توسط حکومت جنایتکار مسموم و کشته شدن.
توی اون دو روزی که بیمارستان بستری بودم ناگهان اکانت اینستاگرامم توسط مزدورای حکومتی بسته شد!
پیکر بیجون من در آرامستان بهشت سکینه کرج قطعه ۲۴ ردیف ۱۰ شماره ۳ مظلومانه به خاک سپرده شد…
بعد از خاکسپاری، وقتی خانوادم برای پیگیری پرونده کشته شدنم به مخابرات مراجعه کردن که تاریخچه تماسهای تلفنی منو درخواست کنن متوجه شدن که لیست تماسهام تو شبکه مخابرات توسط مامورای مزدور حذف شده! اینکه اون روز چه اتفاقی برام افتاد و مزدورا چجوری منو مسموم کردن رو خانوادم هرگز نفهمیدن… اونا با اینکه مطمین بودن من توسط حکومت مسموم شدم و به قتل رسیدم ولی چون هیچ مدرکی تو دستشون نبود نتونستن پرونده رو پیگیری کنن و پرونده بی نتیجه بسته شد.
هموطن، مادر داغدارم از اون شب یلدای ۱۴۰۱ یه خواب راحت نداشته و بدون گریه نخوابیده…حکومت جنایتکار منو فقط به جرم اعتراض به قتل رسوند و هیچوقت گردن نگرفت. رسیدن به آزادی بها داره و من در این راه جان دادم، نذار خونم پایمال بشه، برای حقی که سالهاست ازش محرومی بجنگ! روزی که پیروز شدی و آزادی رو جشن گرفتی به یاد منم باش که در گوشه ای از خاک وطن با آرزوهام آرمیدم…💔
#علیه_فراموشی