من فرزین هستم، جوانی ۲۵ ساله، متولد ۲۵ مرداد ۱۳۷۵ در خانوادهای کشاورز. زندگیام میان کار روی عرشه کشتی و کمک به پدر و مادرم در کارواش محلهمان میگذشت. اما روز ۲۹ شهریور ۱۴۰۱، در جریان اعتراضات مردمی در رضوانشهر گیلان، با شلیک دو گلوله جنگی به قلبم، جانم گرفته شد.
پیکرم را در روز ۱ مهر ۱۴۰۱ به خاک سپردند، اما حتی پس از مرگم، خانوادهام از فشار و تهدید نیروهای امنیتی در امان نبودند. آنها خانوادهام را تهدید کردند که اگر درباره مرگ من صحبت کنند یا مصاحبهای انجام دهند، بازداشت خواهند شد. مادرم، زیر بار این فشارها، پس از مراسم خاکسپاری، دست به خودکشی زد. اما خوشبختانه با انتقال به بیمارستان، جانش نجات یافت.
من جوانی بودم که میان کار و تلاش، رویای روزهای بهتری برای خود و خانوادهام را در دل داشتم. اما زندگیام به ناحق پایان یافت. نام من، فرزین، به یادآور ظلمی است که بر هزاران جوان این سرزمین روا داشته شده است. من رفتم، اما یادم، صدایم، و آرزوهایم در میان مردمانی که برای آزادی و عدالت میجنگند، زنده است. این سرزمین، روزی روشن خواهد شد، و نام من بخشی از داستان این روشنی خواهد بود.